آنچه در پی میآید مروری است گذرا بر چند فیلمساز شاخص جشنواره امسال، با این توضیح که این مطلب با محوریت کارگردانهای باتجربه نوشته شده و تنها استثناها، یکی اصغرفرهادی است که با آنکه کمتر از یکدهه از آغاز فعالیت سینماییاش میگذرد، کارنامهای از خود به جا گذاشته که نمیتوان از نامش گذرکرد و دومی علیرفیعی است که گرچه تنها 2فیلم در کارنامه دارد ولی سابقه طولانی و درخشانش در عرصه تئاتر و تجربه خوشایند اولین ساخته سینماییاش، باعث حضورش در این فهرست شده است. مسعودکیمیایی نیز غایب بزرگ این فهرست است که گویا «جرم»اش به جشنواره نمیرسد.
ابراهیم حاتمیکیا
سال گذشته با «به رنگ ارغوان» فاتح سیمرغهای جشنواره شد؛ فیلمی که با 6سال تاخیر به فجر آمد و مورد توجه داوران قرار گرفت. «بهرنگ ارغوان» البته محصول دوره قبلی فیلمسازی حاتمیکیا بود و او که با سریال «حلقهسبز» مسیری تازه را در کارنامهاش آغاز کرد و پس از آن با «دعوت» نشان داد که صفت فیلمساز اجتماعی را به کارگردان جنگ ترجیح میدهد، حالا «بانوی شهر» را کارگردانی کرده است؛ فیلمی که مانند «دعوت» مفهومی اجتماعی دارد و احتمالا در تداوم کوشش برای ترسیم چهرهای تازه از حاتمیکیا ساخته شده است. «دعوت» فیلم محبوب منتقدان (که از «دیدهبان» به این سو اغلب ستایشگر آثارش بودهاند) نبود ولی مخاطب از آن استقبال خوبی کرد. «بانوی شهر» فیلمی درباره جوانان است و گویا معضل ازدواج را دستمایه قرارداده است. بازی رضاکیانیان (12سال پس از آخرین همکاری با حاتمیکیا در «روبانقرمز»)، رویا تیموریان و داریوش ارجمند از جمله نکات جالب توجه «بانوی شهر» است؛ فیلمی که قرار بود با ترکیب دیگری از بازیگران ساخته شود ولی بازنویسی فیلمنامه آنقدر ادامه یافت که دیگر امکان چنین اتفاقی فراهم نبود. فیلمهای حاتمیکیا همواره در جشنواره فجر مورد توجه قرار میگیرند و او میان هم نسلانش از همه بیشتر برنده سیمرغ شده است. حمایت ضمنی معاونت سینمایی احتمال تکرار موفقیتهای گذشته را برای کارگردانی که منتقدان معتقدند سالهاست فیلم خوبی نساخته، پررنگ میکند. اینکه «دعوت» چه کیفیتی داشت، اهمیت چندانی ندارد، فیلمی تازه از حاتمیکیا همواره وسوسه انگیز است. میان فیلمسازان نسل پس از انقلاب، هیچ کارگردانی مانند حاتمیکیا با مخاطبش پیوند عمیق برقرار نکرد. انتظار یک «آژانس شیشهای» دیگر از او شاید توقع بیجایی باشد (بهخصوص حالا که نشان میدهد در پیمودن مسیرهای تازه اصرار دارد) ولی اینکه فیلمساز دوست داشتنی ما به روزهای اوجش بازگردد و فرزند زمانهاش باشد، حرف بیراهی نیست.
داریوش مهرجویی
با «آسمان محبوب» درحالی به جشنواره امسال میآید که نام این فیلم در فهرست آثار ویدئویی به چشم میخورد؛ نکتهای که باعث اعتراض مهرجویی نیز شد و احتمالا مسئولان جشنواره «آسمان محبوب» را در لیست آثار مسابقه سینمای ایران قرارمیدهند. از مهرجویی به درستی به عنوان موفقترین فیلمساز نسل اولی نام برده میشود؛ کارگردانی که تحولات جامعه پس از انقلاب را زودتر از همنسلانش درک کرد، در گذر زمان کارگردان بهتری شد و از «هامون» به بعد جایگاهی رفیع میان سینمادوستان یافت؛ هرچند مهرجویی این سالها، فراز و نشیبهای زیادی را پشت سرگذاشته و آثار متاخرش با واکنشهای ضدونقیضی مواجه شدهاند. نگاه خوشبینانهاش در اپیزود «طهران روزهای آشنایی»، شاید واکنشی به تلخی «سنتوری» بود که اکران نشدنش خاطر فیلمساز را نیز آزرده کرده بود. «آسمان محبوب» پس از «مهمان مامان» دومین همکاری مهرجویی با سیما فیلم است. فیلمسازی که بیشتر از تمام همنسلانش طعم موفقیت در جشنواره فجر را چشیده امسال نیز بخت بالایی برای موفقیت دارد.
رضا میرکریمی
تقریبا در هر فیلمش سراغ مضمونی تازه رفته و اگر هم مضمون خیلی تازه نبوده، پرداخت متفاوتی ارائه داده. جز شکست مطلق «اینجا چراغی روشن است» بقیه فیلمهای میرکریمی آنقدر کیفیت قابلتوجهی داشتهاند که بتوان او را یکی از پدیدههای سینمای ایران در دهه80 نامید. پس از تجربه پرظرافت پس از پرسه در عوالم سینمایی نزدیک به زندگی (با کمترین داستان و درام ممکن و با بیشترین تکیه بر بسط موقعیت) در «به همین سادگی»، «یک حبه قند» فیلمی پربازیگر و شلوغ و پرجنبوجوش است. رضامیرکریمی فیلمسازی است که معمولا آثارش در دیدار اول غافلگیرکننده هستند. او میل به تجربهگرایی را با مهارت حرفهای همراه میکند و به همین دلیل هر فیلمش، فصلی تازه را در کارنامه سینماییاش میگشاید. رضاکیانیان، نگارجواهریان، پریوش نظریه، سعید پورصمیمی و مهران احمدی از جمله بازیگران «یک حبه قند» هستند؛ فیلمی که گویا تمامی آن در یک لوکیشن میگذرد.
اصغر فرهادی
ساخت فیلمی بهتر از «درباره الی» شاید یک ماموریت غیرممکن باشد ولی اصغرفرهادی قبلا اثبات کرده که میتواند در هر فیلم تازهاش چند گام به جلو بردارد. فیلمهای فرهادی معمولا در فضایی آرام و بیتنش و در سکوت خبری ساخته میشوند. اینبار هم بنا بود اینگونه باشد ولی حاشیههای فرامتنی که در مقطعی به توقف تولید فیلم انجامید، «جدایی نادر از سیمین» را به جنجال برانگیزترین فیلم امسال بدل کرد. درباره حضور فیلم فرهادی در جشنواره هنوز چیزی مشخص نیست. 2سال پیش «درباره الی» با مساعدت جوادشمقدری که آن موقع مشاور هنری رئیسجمهوری بود، به فجر رسید و چراغ جشنواره بیستوهفتم را روشن کرد. حضور «جدایی نادر از سیمین» در جشنواره امسال قطعا فستیوال بیستونهم را دیدنیتر خواهد کرد.
کمال تبریزی
احتمالا با 2فیلم در جشنواره حضور خواهد یافت. مستند داستانی «گنجینه شرق» که قبلا «ماراتن زمین» نامیده میشد، آماده نمایش است و «خیابانهای آرام» نیز مراحل فنی را سپری میکند. کمالتبریزی گرچه بیشتر با کمدیهایش شهرت یافته ولی در گونههای مختلفی فیلم ساخته است. حالا که با 2فیلم به جشنواره میآید، بیشتر با «خیابانهای آرام» کنجکاویها را برانگیخته است؛ فیلمی که در ارمنستان ساخته شد و در ترکیب بازیگرانش تغییراتی ناخواسته ایجاد شد که مهمترینش جایگزینی نیکیکریمی به جای هدیهتهرانی بود. تبریزی «پاداش» را هم آماده نمایش دارد که هنوز مجوز اکران دریافت نکرده است.
رسول صدرعاملی
«زندگی با چشمان بسته» که سال گذشته به جشنواره نرسید امسال به نمایش درمیآید. صدرعاملی که پس از «من، ترانه پانزدهسال دارم» روندی نزولی را طی کرده با این فیلم اجتماعی در فضایی متفاوت از ساختههای متاخرش ظاهر شده. «زندگیبا چشمان بسته» درامی اجتماعی با بازی حامدبهداد، ترانه علیدوستی و پولادکیمیایی است. صدرعاملی «شبوقسم به دلتنگی» را نیز در ادامه فیلمهای «شب» و «هرشب تنهایی» کارگردانی کرده که البته هنوز یک سکانس از آن جلوی دوربین نرفته است. به همین دلیل این فیلم به جشنواره نخواهد رسید.
فریدون جیرانی
جیرانی هم مثل صدرعاملی 2فیلم در جشنواره دارد که یکی قابل نمایش و دیگری هنوز آماده اکران نشده است. جیرانی «قصه پریا» را که ملودرامی با پس زمینه بررسی معضلات اعتیاد است آماده نمایش دارد؛ فیلمی که البته گویا دچار اصلاحیه شده است. جیرانی برای «قصه پریا» فرم جشنواره را پر کرده ولی هنوز اصلاحات مورد نظر ارشاد را در آن اعمال نکرده است. مهناز افشار، مصطفی زمانی و باران کوثری بازیگران «قصه پریا» هستند؛ فیلمی که برخلاف نامش درامی تلخ و تاثیرگذار از کاردرآمده. جیرانی «من، مادر هستم» را نیز کارگردانی کرده که مراحل فنیاش را سپری میکند.
کیانوش عیاری
فیلمساز موفق دهه60 که با فیلمهایی چون «شبحکژدم» و «آن سوی آتش» نام خود را به عنوان کارگردانی خوش قریحه ثبت کرد، سالهاست حضور کمرنگی در سینما دارد. عیاری امسال در حالی با «خانه پدری» به جشنواره میآید که آخرینبار 6سال پیش با «بیدارشو آرزو» به این فستیوال آمد.
سیروس الوند
به همراه مهرجویی و داودنژاد و باتوجه به غیبت احتمالی کیمیایی، از معدود کارگردانان نسل اولی سینمای ایران است که در جشنواره امسال حضور دارد. الوند «پرتقال خونی» را به جشنواره میآورد که مانند دیگر ساختههایش درامی اجتماعی است؛ فیلمی که گویا قرار است تداعی کننده آثار موفق الوند چون «یکبار برای همیشه»، «چهره» و «برگبرنده» باشد. او که حالا فیلمسازی کهنهکار و باتجربه است، در فیلم تازهاش سراغ آدمهایی رفته که از آنها شناخت دارد و همین نکته امیدواریها درباره «پرتقال خونی» را افزایش میدهد.
علیرضا داودنژاد
گویا پس از چندسال، از بیراهههایی چون «ملاقات با طوطی»، «هشتپا» و «تیغزن» بیرون آمده و با«مرهم»
به جاده اصلی بازگشته است؛ به سینمای «نیاز» و «مصائب شیرین» که در آنها به جای اغراقهای نمایشی و موقعیتهای غیرقابلباور، حسی دلپذیر از زندگی ایرانی متبلور شده است.
علی رفیعی
کارگردان خوشقریحه و باتجربه عرصه تئاتر، با «ماهیها عاشق میشوند» نشان داد که در سینما نیز صاحب ذوق و قریحه است. نمود حساسیتهای هنرمندانه این تئاتری قدیمی در سینما، خیلیها را چشمانتظار فیلم تازه او نگاه داشته است. در «آقایوسف» که تولید دشواری هم داشت گویا رفیعی مسیر موفق «ماهیها...» را از مجرایی دیگر ادامه داده است.
احمدرضا معتمدی
احمدرضا معتمدی با همان فیلم اولش «هبوط» نشان داد که در فیلمهایش معمولا «فرم» در کشیدن بارسنگین «پیام» ناتوان است. فیلمهای معتمدی شبیه آثار هیچکس نیستند. این فیلمساز گزیدهکار امسال «نیسان» را در جشنواره دارد؛ داستان مردی که سالهاست گمشده و حافظهاش را از دست داده، در حالی که همه گمان میکنند او کشته شده است.